سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و مردى از کارگزاران او کاخى شکوهمند بر افراخت امام فرمود : ] نقره‏ها سر برآورده خود را مى‏نمایاند ، این بنا توانگرى تو را رساند . [نهج البلاغه]
 
شنبه 89 مرداد 16 , ساعت 10:54 عصر
یکی بود یکی نبود،غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.یه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت :
عزیزم چند روزه مادربزرگ موبایلشو جواب نمیده.هر چی SMS هم براش میزنم باز جواب نمیده Online هم نشده چند روزه.نگرانشم.چند تا پیتزا بخر با یه اکانت ماهانه براش ببر.ببین حالش چطوره.
شنل قرمزی گفت: مامی امروز نمیتونم.قراره با پسرشجاع و دوست دخترش خانم کوچولو و خرس مهربون بریم دیزین اسکی.
مادرش گفت: یا با زبون خوش میری یا میدمت دست داداشت،گوریل انگوری،لهت کنه.
زود برگرد، قراره خانواده دکتر ارنست بیان. میخوان ازت خواستگاری کنن واسه پسرشون.
شنل قرمزی گفت:


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 
سفارش تبلیغ
صبا ویژن